روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین توسی
خدمات ارزنده
اسماعیلیان فرقهای از شیعیان بودند كه اسماعیل فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ را جانشین آن حضرت دانسته بر او توقف كردند. این گروه پس از مدتها در سال 483 ق. به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا كرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه های متعدد و استواری داشتند كه جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود. (4)
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سكونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» كه حاكم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی كرد. او در مدت اقامت خود كتاب «طهاره العراق» تألیف ابن مسكویه را به درخواست میزبانش به زبان عربی ترجمه كرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام «رساله معینیه» در موضوع علم هیئت، به زبان فارسی نگاشت.
ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای كمك گرفتن، نامهای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد.
در این میان حاكم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید.
پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد ولی حاكم قلعه كه از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا كرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت.
نصیر الدین طوسی حدود 26 سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد امّا در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و كتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند كتاب و رساله دیگر را تألیف كرد. خواجه در پایان كتاب شرح اشارات مینویسد:
«بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام كه سخت تر از آن ممكن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فكر نگاشتم كه هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناك بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت كه از چشمانم اشك نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمیآمد كه دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود ...»(5)
از آنجا كه وجود اسماعیلیان حاكمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاكوخان در سال 651 ق. با اعزام لشكری به قهستان آنجا را فتح كرد.
حاكم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم كامل قلعه، از مغولان اطاعت كرد و چندی پس از آن در سال 656قتاج و تخت اسماعیلیان درایران برچیده شدو بدین سان خواجه نصیربزرگترین گام را درجلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت. (6)
هلاكوخان همچنین در فتح بغداد و كشتن آخرین خلیفه عباسی، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت. (7)
معتصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حكومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبكر) به خاك و خون كشیده شدند و اموالشان به غارت رفت. (8)
مقام علمی و ارزش فكری نصیرالدین طوسی موجب شد تا هلاكو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی كوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه شیخ دارد؟
خواجه كه در آن ایام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده كرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و كشورهای مسلمان روا داشت كه برخی از آنها عبارتاند از:
1. انجام كارهای علمی و فرهنگی و نگارش كتابهای ارزشمند.
2. جلوگیری از به آتش كشیدن كتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست مغولان.
3. نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) و برادرش موفق الدوله و عطاملك جوینی كه بیرحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند.
4. جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامی به دست خواجه، به گونهای كه موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال 694 ق. اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد.
5. جلوگیری از تهاجم آنان به كشورهای مسلمان.
6. تأسیس رصد خانه مراغه در سال 656 ق. ، با همكاری جمعی از دانشمندان.
7. احداث و تجهیز كتابخانه بزرگ رصد خانه در مراغه. (9)
شاگردان
نصرالدین طوسی در شهرها و كشورهای مختلف رفت و آمد میكرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی كرده، شاگردان بسیاری را فروغ دانش میبخشید. برخی از آنان به این قرار است:
1. جمال الدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی ـ متوفی 726 ق) او از دانشوران برزگ شیعه بود كه آثار گران سنگی از خود به جای نهاد. وی شرحهایی نیز بر كتابهای خواجه نگاشت.
2. كمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. او حكیم، ریاضیدان، متكلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده كردند. وی گرچه در رشته حكمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهرهمند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج البلاغه نوشته كه به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است.
3. محمود بن مسعود بن مصلحشیرازی، معروف به «قطبالدینشیرازی» (متوفی 710 ق.) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر كرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر پرفیض خواجه نصیر فرا گرفت. قطب الدین كتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشته است.
4. كمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (642ـ723 ق.) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است. وی از تاریخ نویسان معروف قرن هفتم است و كتابهای معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
5. سید ركن الدین استرآبادی (متوقی 715 ق.) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرحهایی بر كتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بوده است. وی در تبریز به خاك سپرده شده است.
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
6.ابراهیم حموی جوینی
7.اثیر الدین اومانی
8.مجدالدین طوسی
9.مجد الدین مراغی
آثار ماندگار
نصیرالدین در دوران حیات ارزشمند خویش، به رغم آشوب و حوادث مخاطره انگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یكصد و نود كتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد. برخی از آثارش عبارتاند از:
1. تجرید العقاید، كه در موضوع كلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.
2. شرح اشارات: این كتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.
3. فواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید.
4. اخلاق ناصری.
5. اوصاف الاشراف.
6. تحریر اقلیدس.
7. تحریر مجسطی.
8. اساس الاقتباس.
9. زیج ایلخانی.
10. اثبات الجواهر.
11. اثبات اللوح المحفوظ.
12. اشكال الكرویه.
13. شرح اصول كافی.
14. رسالهای در كلیات طب.
15. تجرید الهندسهو دهها كتاب و رساله علمی دیگر.
وفات
هیجدهم ذیقعده سال 673 ق. است؛ آسمان بغداد غروب دیگری در پیش دارد. مردی كه پس از عمری نورافشانی و تبلیغ وحی، توانمند و پرتلاش به یاری عقل شتافت اینك در بستر بیماری افتاده و بستگان و دوستان به گردش حلقه زدهاند. در همین حال یكی از اطرافیان به او نزدیك شد و گفت: وصیت كن پس از مرگ در جوار قبر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به خاك سپرده شوی! خواجه با ادب جواب داد: مرا شرم میآید كه در جوار این امام (امام كاظم ـ علیه السّلام ـ) بمیرم و از آستان او به جای دیگر برده شوم.
پس از این گفتگو خواجه به ملاقات خدای خویش شتافت. مراسم تشییع جنازه او با حضور شماری از ارادتمندان و مشتاقانش به سوی آستان مقدس امام موسی كاظم علیه السّلام انجام گرفت. هنگامی كه میخواستند قبری برای او حفر كنند به قبری از پیش ساخته برخوردند كه تاریخ آماده شدن آن مصادف با تاریخ تولد خواجه بود. سرانجام پیكر مطهر این دانشمند طوسی در همان قبر، در آغوش خاك جای گرفت.
فرزندان
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد:
1.صدرالدّین علی، فرزند بزرگ او كه همواره در كنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره كافی داشت.
2.دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود.
3.فرزند كوچك خواجه فخر الدین محمد بود كه ریاست امور اوقاف در كشورهای اسلامی را به عهده داشت.
نظرات شما عزیزان: